نوشته شده در 88/4/30:: 1:58 عصر
ای عشق تو کیستى که در دل همه هراس افکنى
_ برو برو دست از سر ما بردار _ سایه شومت را بر
سر ما نکش _ اى عشق تو چیستى با دل ساده و
تنهاى مردم چه میکنى _برو برو و دیگر مرا اذیت
نکن _ عشق دامنگیرم شده رهایم نمیکند _ مرا رها
کن اى حیله گر _فریب عشق خوردم _ جامى پر از
معجون عشق و تنهایى نوشیدم _ اى عشق تو در
دل من هراس افکندى _ اى عشق عشق عشق
مرا تنها بگذار _ اى حیله گر رهایم کن _ شب و روز
درد تنهایى را می چشم _عشق رهایم کن _نمی
خوام عاشق باشم _ نمی خوام _ خدا به فریادم
برس _ رهایم کن تا نفسی از اعماق وجودم در آید
از سر چشمه آزادى درون دلم که سالهاست
نفسی بیرون نداده _ آه _ نفسى هم نمى توانم بکشم _ عشق نفس مرا نیز گرفته ...
کلمات کلیدی :